همشهری آنلاین - ثریا روزبهانی: بهمنش اولین گزارشگر تاریخ فوتبال ایران بود که بازی فوتبال بین ایران و هندوستان را زنده گزارش کرد. واژههای فارسی زیبا و تسلط بر فضای مسابقه از عطاءالله بهمنش، ورزشکار، نویسنده، روزنامهنگار و کارشناس، یک مفسر و گزارشگر ورزشی مبتکر متولد کرد.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
شاید یک روز عادی سال ۱۳۳۷، که یک روزنامهنگار ورزشی، عطا بهمنش، از رادیو، مسابقه دو و میدانی میان تیمهای ملی ایران و عراق را برای نخستینبار به صورت زنده گزارش کرد و سنگ بنای این حرفه/هنر را برافراشت، از یاد رفته باشد، اما حافظه تاریخی ورزش و رسانه در این سرزمین هرگز، آن لحظههای آغازین نخستین پخش زنده تصویری را از یاد نخواهد برد؛ سال ۱۳۴۲، شبکه دوم تلویزیون ملی ایران، رویارویی تیمهای ملی فوتبال ایران و هند و آغاز راه بازیهای انتخابی المپیک ۱۹۶۴ توکیو، که صدای بهمنش حکایت این جدال را آذین بخشید و طراوتی رازآمیز بدان افزود.
او حکایتگر نخستین است. او تا سال ۱۳۵۷ مهمترین مسابقات ورزشی در زمینه های مختلف از جمله فوتبال - کشتی و ... را گزارش میکرد. نویسندگی را از دی ماه ۱۳۳۰ در مجله ورزشی «نیرو و راستی» که توسط منیر مهران و منوچهر مهران منتشر میشد، شروع کرد و همکاریاش با نشریه را تا هنگام تعطیلی آن در سال ۱۳۳۷ ادامه داد.
بهمنش در سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ در نشریه «امید ایران» نیز مینوشت و پس از آن نیز از نویسندگان اصلی هفتهنامه «کیهان ورزشی» بهشمار میآمد و با نشریاتی همچون روزنامه «اطلاعات»، «گلبانگ»، روزنامه «ری» و «ایرانورزشی» نیز همکاری داشت.
مرحوم بهمنش از خاطرات گزارشگری خود برای فوتبال این گونه روایت کرده است: «من یک ضبط صوت "جلوسوی" ایتالیایی خریده بودم، ۲۵۰ تومان. پول نداشتم، همهاش را بدهم، قسطی از دفتر مجله خریدم. الان هم نگهش داشتهام. یک روز که کسی خانه نبود، در دوران رقابت کشتی بین امامعلی حبیبی و جهانبخت توفیق، من گزارش این کشتی را نوشتم تا به مطبوعات بدهم. اما گفتم ببینیم با این ضبط صوتم چطور میشود کار کرد. من که استاد نداشتم.
هر چه بود اگر چشمه زلال بود یا گلآلود، خودش بود. این را من گزارش کردم و بعد گوش دادم. دیدم بد نیست. فقط یک عیب دارد و آن هم این که سروصدای محیط را ندارد. به کسی حرفی نزدم، یک روز ضبط صوتم را برداشتم و به ورزشگاه رفتم و گوشهای از یک بازی را ضبط کردم. دستگاه میکس نداشتم. هر دوی اینها را گوش دادم و مقایسه کردم، دیدم که گزارشم با صدا چگونه است. این را بردم سر کلاس درس. دبیر ما، معینیان، بود. بعضی از دوستانم به من خندیدند که این کیسه مارگیری چیست که با خودت آوردهای! اما من گوش ندادم و گزارشم را پخش کردم. دبیر گوش داد و گفت بعد از کلاس بیا دفتر. در دفتر به من گفت: هر کس به تو حرفی زد گوش نکن. همان کاری را که خودت تشخیص دادهای انجام بده! بعد همان دبیر باعث شد مرا برای اولین بار دعوت کردند که بازی فوتبال بین ایران و هندوستان را به طور زنده گزارش کنم. من رفتم کنار چمن نشستم و گزارش کردم. وقتی به رادیو برگشتم از در که رسیدم، هر کس به من رسید، گفت عالی بود، چقدر خوب بود! اما من از این کار احساس غرور نکردم.»
نظر شما